بخش سوم از یادداشتهای ریشهیابی مشکلات #تحول_تعلیم_و_تربیت، خبرگزاری فارس، 1398/8/22
فراهم کردن فضای آموزش انتزاعی بدون پاسخگویی به نیازهای واقعی کودکان، همچنین هر گونه میدان دادن به صنعت و گردونه ناسالم کنکوری، عین بی عدالتی آموزشی به تمام کودکان و خانوادههای آنان و کل جامعه است.
در سالهای اخیر حرف از برچیدن کنکور زیاد زده شده است، اما هیچکس به سراغ ریشه شکلگیری آن که آموزشها و ارزیابی ماشینی موجود است، نمی رود. به همین دلیل هم تلاش برای برچیدن کنکور، تا جرأت اصلاح بافت و سازوکارهای تعلیم و تربیت را نداریم، به جایی نمیرسد.
برخی از انواع مدارس، فضای باتلاقی به شدت مساعدی را برای رشد چنین صنعت انگلیسی فراهم میآورند. اما مشکل در خود انواع این مدارس نیست. با حذف این انواع مدارس هم، تا وقتی نظام آموزشی به صورت تک بعدی به آموزش و ارزیابی بچهها می پردازد، این صنعت انگلی هم راه خودش را در این میدان پیدا می کند، و خوراک کافی برای توسعه این صنعت و دوشیدن ناسالم جامعه پیدا می کند.
تعریف ناسالم
عبارت «ناسالم» به این دلیل است که جریان اقتصادی در فضای این صنعت، در عمل به رشد و یادگیری بهتر شاگردان و ارتقای توانمندیهای واقعی آنها در فضای زندگی، کسب و کار، اخلاق و منش انسانی، و حتی تعالی دانش اکتشافی کمک نمیکند. بلکه خانوادهها و بچهها پول میدهند، فقط برای اینکه در گردونه ارزیابی ماشینی مذکور، رتبه بالاتری کسب کرده، و زرنگتر محسوب شوند و این رتبه بالاتر و زرنگتر شمرده شدن، رابطه موثر و مستقیمی با موفقیت واقعی در میدان واقعی زندگی ندارد.
- میدان بازی برای یک صنعت ناسالم
- مدارس غیر دولتی یا مدارس شبه غیر دولتی در گردونه میدان
- له شدن عدالت در یک ظلم علی السویه
له شدن عدالت در یک ظلم علی السویه
وقتی جدل برخی دوستان در مورد عدالت آموزشی در طرح مسأله تنوع مدارس را می شنوم، احساس می کنم یک خطای فاحش در فهم مفهوم عدالت آموزشی در حال وقوع است؛ مگر آنکه با استدلال “ظلم علی السویه عدل است”، به مسأله نگاه کنیم. اینکه تصور کنیم که وجود مدارس با انواع مختلف، بی عدالتی است، و برچیدن این انواع، عدالت را محقق می کند، برداشت خامی به نظر میرسد.
بیعدالتی اصلی در جای دیگری اتفاق میافتد. فراهم کردن فضای آموزش انتزاعی بدون پاسخگویی به نیازهای واقعی کودکان، و نیز هر گونه میدان دادن به صنعت و گردونه ناسالم کنکوری، عین بی عدالتی آموزشی به تمام کودکان و خانوادههای آنان و کل جامعه است. در حالی که بزرگترین جفا بر جامعه و کودکان ما در حال وقوع است، و جامعه در حال اتلاف منابع و توانمندیهای انسانی و فرصت سالهای عمر جمعیت در حال تحصیل و تحصیل کرده ما، و دوشیده شدن در یک چرخه معیوب و ناسالم است، سر همه به بحثهای حاشیهای و سطحی گرم است، و با رگهای گردن برآمده، به جدال بر موضوعاتی می پردازیم، که در عمل تأثیری بر این بی عدالتی عمومی ندارد.