بخش چهاردهم از یادداشتهای ریشهیابی مشکلات تحول تعلیم و تربیت، خبرگزاری فارس، 1399/2/14
یکی از مهمترین وظایف مدرسه، آماده کردن شاگردان برای حضور و ایفای نقش موثر در جامعه، و جامعه پذیری شاگردان، شکل دادن و انتقال فرهنگ مناسب به شاگردان است.
جامعه از مدرسه انتظار دارد، فرزندانش در مدرسه فرهنگ مناسب را کسب کنند. حتی از مدرسه این انتظار میرود که مولفههای فرهنگ مطلوب که هنوز در جامعه رایج نشده است، ولی برای جامعه پیشرفته و آرمانی آینده مد نظر است، در مدرسه به شاگردان منتقل شده، و از طریق مدرسه این فرهنگ مطلوب آینده در جامعه رواج پیدا کند.
- از حافظه فردی تا حافظه جامعه
- رسوب رفتارها
- انباشتگر رفتار اجتماعی
- ماموریت مدرسه فرهنگ
- فرهنگهایی برای یک جامعه مطلوب
- مطالبه ای ناکام از مدرسه
- اهداف آموزشی حبس شده در پیش فرض علوم پایه
از حافظه فردی تا حافظه جامعه
برای اینکه بتوانیم مشخص کنیم در اهداف آموزشی، اهداف از نوع فرهنگ چه گونه اهدافی هستند، ابتدا لازم است مشخص کنیم منظور ما از فرهنگ چیست. صدها تعریف از فرهنگ وجود دارد، که هر کدام یا پدیده متفاوتی را تبیین میکنند، یا بعضا یک پدیده از زوایای مختلف را ترسیم میکنند. برای اینکه منظور ما از فرهنگ روشن شود، کمی به ماهیت آن به صورت اجمالی اشاره کنیم.
فرهنگ را به نوعی میتوان یک حافظه دانست. اما البته متفاوت با برداشتی که به صورت معمول از حافظه داریم.
حافظه انسان طیفها و ابعاد مختلفی دارد. در یک دسته بندی ساده و کمی غیر دقیق، میتوانیم دو دسته حافظه فردی را شناسائی کنیم. در دسته اول حافظه، پدیدهها، وقایع و گفتارها و نظایر آن را ذخیره کرده و به یاد میآورد، که مستقیما نسبت به آن آگاهی داریم، و بعضا با کلام نیز میتوانیم آن را بیان کنیم. به یاد آوردن چهره، اتفاقات و نظایر آن، از این دسته است.
دسته دوم حافظه رفتارها
اما در دسته دوم حافظه رفتارها و واکنشهایمان را ذخیره کرده، و در مواقع ضروری دوباره آن رفتارها و واکنشها را بروز میدهد. مثلا وقتی یاد میگیرید که چگونه با یکدست دکمه لباس خود را ببندید، دفعه بعد دست شما همان حرکات را مجددا تکرار میکند. یا وقتی معده شما هر روز ساعت 10 یک چای با شیرینی دریافت کرد، در روزهای بعد سر این ساعت ترشحات اسید معده و انسولین شروع میشود، و احساس گرسنگی و تمایل به خوردن چیز شیرین پیدا میکنید.
اینها حافظه بدن و عملکرد شما هستند، که مهارتها و عادتها از این دسته محسوب میشوند. چه آن نوع حافظه دسته اول و چه حافظه دسته دوم، هر دو دسته حافظههای فردی محسوب میشوند، و در درون مغز یا جای دیگری از بدن یا روح فرد قرار دارند.
اما نوع دیگری از حافظه وجود دارد که فردی نیست. جامعه چیزی را به خاطر میسپارد و در مورد آن واکنش نشان میدهد. مثلا وقتی جامعه، متوجه شد میتوان با دست دادن با هم، احساس صمیمیت، دوستی، آشتی و عدم دشمنی را به هم منتقل کنیم، و فضای اجتماعی مطلوبتر و صمیمانهتری را ایجاد کنیم، آن را به عنوان یک قرار نانوشته در حافظه جامعه ثبت کرده، و پس از مدتی، دست دادن به صورت یک هنجار در جامعه ایجاد میشود، و افراد آن جامعه با رسیدن به یکدیگر، و حین سلام کردن یا خداحافظی، با هم دست میدهند.
این ممکن است در جوامع مختلف به شکلهای مختلفی بروز کند. مثلا در برخی کشورها کلاه خود را بر میدارند. یا برخی از کشورهای عربی، افراد در سطح بالای تعامل و اعلام صلح جوئی، بینی خود را به هم میمالند! در واقع این رفتار در حافظه جامعه باقی مانده است.