نظام تعلیم و تربیت، سالها است که درگیر یک بحران در ایفای ماموریت خود، در تربیت فرزندانمان، برای پاسخگویی به نیازهای جامعه امروز و آینده است. و این بحران تا این نظام به نظامی برتر تحول نیابد، که بتواند این ماموریت را به نحو مطلوب ایفا کند، ادامه خواهد داشت. اما در میانه راه، بحران دیگری نیز گریبانگیر این نظام و جامعه شد؛ بحران کرونا!
ابعاد بحران کرونا و پساکرونا، فقط مربوط به آثار همهگیری یک بیماری نمیشود. تحولات سریع محیط اجتماعی و فناوری، و تمدن سایبری که در آن زندگی میکنیم نیز، چندین سال است که چنین شرایطی را به ما تحمیل و مطالبه میکند. هر چند نظام رسمی تعلیم و تربیت، با تعصب بر رویکردهای قدیمی نظام صنعتی، از پاسخ دادن به این نیازها و مطالبهها خودداری میکند. منتهی شرایط کرونایی، بسیاری از همان ابعاد شرایط تمدن سایبری را با شکل تشدید یافته آن، به صورت یک شوک به جامعه وارد کرد، و نظام تعلیم و تربیت و جامعه را مجبور به تعامل با آن کرد. به همین دلیل پس از فروکش کردن همه گیری بیماری، این خصوصیات در جامعه باقی خواهد ماند.
واقعیت این است که تحقق خصوصیات دوران پساکرونا، الزاما به دلیل پاندمی کرونا ایجاد نشده، بلکه به دلیل سیر طبیعی جامعه در شرایط حاضر، قابل پیش بینی بود. پاندمی کرونا، فقط وقوع برخی از خصوصیات آن را تسریع کرد، و در سیر به سمت این جامعه، یک جهش ایجاد کرد. جامعه و نظام تعلیم و تربیت، چند سال زودتر یا دیرتر، خواه ناخواه چنین بافتی را تجربه میکرد.
بسیاری از سازوکارها و بسترهایی که امروز تحقق آن ضروری و اجتناب ناپذیر شده، میتوانست پیش از این شکل بگیرد، و جامعه با آرامش و آمادگی بیشتری درگیر آن شود؛ اما امروز در میدانی که میتوانستیم مدیریت شده و با آرامش به آن وارد شویم، به دلیل خواب بودن راننده، از پهلو با آن برخورد کردیم.
کتاب «گذار در بحران» تازهترین اثر اردوان مجیدی پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت، به دنبال روشن سازی مسیری «برای نظام آموزش و پرورش» است که از طریق آن جامعه بتواند به اهداف مطلوب خود دست یابد.
فصل اول: فرصت در تنگای بحران
آیا «بحران کرونا» میتواند یک فرصت برای رسیدن به یک جامعه تعلیم و تربیتی مطلوب باشد؟
علیرغم تمام دشواریها، مصیبتها و مشکلاتی که در بحران کرونا ایجاد شده، و احتمالا حداقل تا سال آینده نیز ادامه خواهد داشت، به نظر میرسد،میشود این تهدید را به فرصت تبدیل کرد. تغییراتی که ناخواسته در نظام برنامه درسی رسمی ایجاد شده، میتواند بخشی از پابندهای قبلی نظام صنعتی را از پای نظام باز کند، و چابکتر و انعطافپذیرتر عمل کند. اتفاقی که باعث میشود، یک نظام میانی و گذار تعلیم و تربیت، در این شرایط بحران محقق شود. این نظام گذار، یک پله از نظام صنعتی گذشته فاصله گرفته، و به اندازه یک گام موثر به نظام برتر نزدیک میشود.
فصل دوم: نقشه تحلیل
تعلیم و تربیت، مستقل از کرونا، درگیر چه چالش هایی است، و چه تحولی در آن در شرف وقوع است؟ و چه راهبردهایی برای مقابله با این چالش ها وجود دارد؟
در ترسیم آینده و تحلیل گذار به آن در یک بحران، طیفهای مختلفی از راهبردهای مدیریت بحران قابل تصور است. از راهبردهای منفعل و هم نوا گرفته که در مقابل بحران ایجاد شده نقشی منفعل بازی میکند، تا راهبردهای فعال که شرایط لازم را برای مقابله با حوادث تمهید میکند، و «راهبردهای» فوق فعال که سناریوهای مختلفی را برای انواع شرایط احتمالی پیشبینی میکند، و آشفتهحال که تردید در نوع اقدام و بیبرنامهگی در آن حاکم است. اگر بخواهیم از تبیین سناریوهای مختلف محتمل استفاده کنیم، در یک رویکرد عمومی برای شرایط بحران و پس از بحران، میتوان چهار سناریوی رشد، فروپاشی، جامعه نظمیافته، و جامعه تحول یافته را مورد تصور قرارداد.
تحلیل اتفاقی که در حوزه تعلیم و تربیت در حال وقوع است، عمدتا ما را به سمت سناریوی جامعه تحول یافته میکشاند. اما لازمه ترسیم این سناریو و راهبردهای متناظر آن، شناخت و تبیین پدیدهها، بحران و تحول پدیدهها در بحران است.
فصل سوم: نظام تربیت در چالش
فرزندان خود را برای چه به مدرسه میفرستیم؟
عموما پاسخ عوام در مورد این سوال، این خواهد بود که فرزندان به مدرسه میروند تا درس بخوانند و یاد بگیرید. جالب این است که عملا همین پاسخ عوامانه است که تحقق پیدا میکند. شاگردان درس میخوانند و چیز یاد میگیرند. اما چه درسی را و برای چه میخوانند؟ چرا ”بخوانند“؟ – چرا این درس را خواندنی تلقی میکنیم؟ و چه چیزی یاد میگیرند؟ و چرا باید یاد بگیرند؟ اینها سوالاتی است که پاسخ به آنها، ما را متاسف میکند.
ما به زور کتابهای درسی شاگردان را به تفکر همگرا سوق داده و آنها را ترغیب میکنیم تا تنها از زاویه محدودی به مسئله نگاه کنند و فقط از روشهای قدیمی و بیان شده برای حل مسئله استفاده کنند.
رویکردهای کتابهای درسی، شاگردان را از تفکر واگرا به زوایای مختلف مسئله و راه حلهای خلاقانه منع میکند و در این مسیر قدرت تفکر و خلاقیت و هویت شاگردان از بین رفته و توانمندیهای آنها به سطح مجریان دستورالعملهای کاملا مشخص تقلیل پیدا میکند.
فصل چهارم: میدان یادگیری،اما از جنس دیگری
از این کلاس بیرون میروید و به کلاس دیگری که به همین صورت در گوشه دیگری از سالن قرار دارد، وارد میشوید. شاگردان و مربی همه به صورت یک حلقه روی زمین نشسته، و در مورد موضوعی بحث و گفتگو میکنند. پس از نیم ساعت گفتگوی آنها تمام شده و پخش و پلا شده و آنها هم نظیر کلاس قبلی در گروههای مختلف مشغول انجام کارهای خودشان میشوند.
در کلاس دیگر یک فیلم مستند با پروژکتور پخش میشود و شاگردان در گوشه گوشه کلاس نشسته و فیلم را نگاه میکنند و در دفترشان چیزهایی یادداشت میکنند. گهگاه یکی از شاگردان که این مستند را او در بخش پروژه درسی خودش انتخاب کرده، فیلم را نگه میدارد و در مورد آن صحنه فیلم توضیح میدهد و معلم نیز به او در این بحث کمک میکند. بقیه شاگردان هم در هنگام پخش فیلم نکاتی را مطرح میکنند.
فصل چهارم «کتاب گذار در بحران» مفاهیم و روشهایی اساسی مانند خودفراگیری، کلاس معکوس، بستههای آموزشی، یادگیری چندسطحی مورد بررسی قرار گرفتهاند.
فصل پنجم: در تلاطم ورود به آینده
زمستان سال ۱۳۹۳، نرم افزار تاکسییاب، آغاز به کار کرد. بعد از مدتی اسم اسنپ روی آن گذاشته شد. اولین برخورد برخی مسئولین حوزههای شهری با آن، مسخره کردن و جدی نگرفتن آن بود. اما تا یکسال بعد، اوضاع عوض شد. مسئولین تاکسیرانی از تاثیرگذاری نامطلوب آن بر درآمد تاکسیهای شهری و آژانسها صحبت میکردند. «کمکم» مسئولین دست به دامان زور برای توقف آن شدند. آخر سر هم با آن کنار آمدند و قواعد آن را پذیرفتند.
طی فقط دو سال، مسائلی مانند کمیابی تاکسی در روزهای برفی و بارانی، چانهزنی بر سر کرایه، رفتار نامناسب رانندگان تاکسی، سوار نکردن مسافران فراوانی که به انتظار تاکسی ایستاده بودند و عبور تاکسیهای خالی، تاکسی نداشتن آژانسها و مسائل متعدد دیگر، ناگهان شکل عوض کرده، و اتفاق دیگری در کف خیابان در حال رقم خوردن بود. معادلات تاکسیها، «آژانسها» و سازمانهای مرتبط با آن، دچار تغییر جدی شد.
اتفاقی که پیشبینی میشد، اما در حوزه باور مسئولین قابل درک نبود!
در صورتی که نظام تعلیم و تربیت خودش را در بافت جدیدی پیدا نکند، بافت جدید بیرون نظام رسمی شکل خواهد گرفت و نظام رسمی مجبور خواهد بود برای ادامه حیات خود، خودش را در این بافت شکلگرفته، با پذیرش قواعد آن، بهزور جا کند.
چرا که اگر نظام رسمی تحقق چنین بافتی را برای تعلیم و تربیت باور نکند و بخواهد در همان بافت سنتی خود بماند جامعه منتظر او نخواهد ماند. و نظام رسمی تعلیم و تربیت با یک نظام غیررسمی متفاوت مواجه خواهد شد که نمی داد با آن چکار کند مگر آنکه در آن حذف شود.
در این فصل به بررسی مسیر آینده كه در آن آموزش با ساختارها و شكلها و مفاد متنوعی ارائه میشود و شخص در بین آنها قدرت انتخاب بسیاری دارد، پرداخته شده است. لزوم تغییر دیدگاه و باور محافظه کارانه مسئولین یکی از عوامل مهم در این مسیر است.
فصل ششم: بسترهای راهبردی در تحول
برای گذار از گذشته به آینده، لازم است از مسیر فناوری عبور کنیم. اما چه فناوریای؟ آیا باید به دامان استفاده از ابزارهایی نظیر آنچه که موسوم به هوشمندسازی است بیفتیم؟ و نادانسته تصور کنیم که اگر ابزاری را به کلاس درس آوردیم، تحول صورت گرفته است؟ یا ماجرای استفاده از فناوری عمیقتر از آن است؟
اینکه برای یک مربی بسترها و فناوری مزاحم است، و برای یک مربی «کمککار» و تسهیلکننده جدی، به باور و نگاه مربی برمیگردد. حتی نگاه شاگردان در این میان خیلی مهم نیست. شاگردان بلافاصله با فناوری، سازوکارها و رویکرد خو میگیرند، و به آن عادت میکنند. اما این مربیان هستند که بر اساس باورهای قبلی خودشان، بهسادگی زیر بار یک نگاه جدید نمیروند، و در مقابل آن مقاومت میکنند.
این فصل به دنبال معرفی یک ابزار نیست بلکه «درصدد» تلاش برای فهم این مسئله است که چگونه یک فناوری میتواند نوع و بافت تعلیم و تربیت در مدرسه را دچار دگردیسی کند.
فصل هفتم: تعلیم و تربیت در تلاطم دو بحران
تعلیم و تربیت در دو شرایط بحرانی قرار دارد. از یک سو نظام تعلیم و تربیت در پاسخگویی به نیازهای جامعه درمانده شده، و از ایفای ماموریتهای دوگانه که مربوط به «آمادهسازی» شاگردان برای زندگی در جامعه و ساخت یک جامعه مطلوب است، بازمانده، و جامعه و خود را درگیر بحران تربیت نیروی انسانی کرده است.
از سوی دیگر جامعه و حاکمیت در تنگنای بحران کرونا و پساکرونا، درگیر چالشهای متعددی شده، که این چالشها نظام تعلیم و تربیت را نیز بینصیب نگذاشته است. و نظام تعلیم و تربیت در تلاطم این دو بحران، مجبور است سطح جدیدی از بافت عملکردی و ماهیتی نظام را تجربه کرده، و به واسطه آن ارتقاء پیدا کند. این سطح جدید، نظام آرمانی و مطلوب نیست، اما یک پله نسبت به نظام موجود، تحول و تکامل یافته است. این نظام که ما آن را نظام گذار مینامیم، تجربه متفاوتی را برای جامعه رقم میزند، و مقدمات تحقق نظام متعالیتر را فراهم میکند.
فصل هفتم به بررسی حکمرانی متفاوتی كه نظام رسمی و نظام اجتماعی با آن مواجه شده است و باید خودش را با این نظام تطابق دهد و در آن هضم شود پرداخته است. برخی از مشخصههای این تحول در حوزههای حاکمیت، حکمرانی و جامعه نیز، که در ترسیم تعلیم و تربیت کرونایی و پساکرونایی تاثیرگذار است در این فصل مورد توجه قرار گرفتهاند.
فصل هشتم: راهبردهای گذار
آیا باید از همان سازوکارها و قوانین گذشته در فضای جدید بهره برد؟
بزرگترین خطا در این شرایط این است که با همان قوانین و معادلات برنامه درسی معمولی و سازوکارهای آن، برنامه درسی در شرایط ایجاد شده را تحلیل کنیم. یعنی همانطور که در مدرسه بر کتابهای درسی و بودجهبندی اجرای آنها، و یادگرفتن موضوعات این کتابهای درسی، به صورت نعل به نعل عادت داشتهایم، به همان شکل هم برنامه تحصیل شاگردان در منزل را تعریف کرده، و انتظار از عملکرد شاگرد و ارزیابی او را هم به همان شکل اجرا کنیم.
اما طی کردن مسیر تحول آن هم در سطح تغییر پارادایم، در شرایط بحرانی، معمولا کار پیچیده و دشواری به نظر میرسد. در شرایط درگیر شدن با مسائل پیچیده، اولا داشتن تجسمی از کل فضا و اتفاقات آن بسیار مهم است. اگر تجسم خوبی از مسائل داشته باشیم، و ابعاد موضوع را خوب فهم کنیم، بهتر میدانیم که چه اقدامی را انجام دهیم.
در این فصل به تبیین مشخصههای تعلیم و تربیت مورد انتظار در شرایط شیوع کرونا، و نیز پسا کرونا پرداخته شده است و چند اقدام گلوگاهی، كه نقش سرزنجیره مطلوب را در تغییر پارادایم نظام صنعتی تعلیم و تربیت، به پارادایم نظام برتر، ایفا می کنند معرفی شدهاند.
فصل نهم: ساز و کار عملیاتی در گذار
برای مدیریت وقایع و شرایط ایجاد شده و همچنین جهت «شکلگیری» معماری گذار، یک مدل عملیاتی تحول ارائه شده است. در این مدل اقدامات گلوگاهی مثل مستقل کردن موضوعات و اهداف آموزشی کتاب درسی، مدیریت حضور و فعالیت شاگردان و تعاملات مبتنی بر سکوها که در این حرکت ضروری هستند مورد اشاره قرار گرفتهاند.
در فصل نهم بر اساس ترسیم مشخصههای معماری تعلیم و تربیت گذار و تبیین راهبردهای گذار که در فصل های هفتم و هشتم انجام شد، یک مدل عملیاتی تحول را در تحقق این راهبردها، برای سوق دادن وقایع و شرایط بحرانی ایجاد شده و تغییر آرایش فوری بافت نظام تعلیم و تربیت، به سمت شکل گیری معماری گذار، تبیین شده است. در تحقق این مدل سازوکارهای عملیاتی در معماری گذار، به شکل مبسوط به بررسی اینکه چه اقداماتی؟ در چه عملیاتی؟ توسط چه کسانی؟ انجام شود نیز پرداخته شده است.
این کتاب یک دید منحصرا نظری یا عملیاتی به نظام تعلیم و تربیت ندارد بلکه با نگاهی نظری، راهبردی و عملیاتی معماری جدیدی ارائه داده و مسیر این نظام را برای تبدیل شدن به یک نظام برتر روشن ساخته است.
در این کتاب، تلاش شده است ابعاد دو بحران نظام تعلیم و تربیت یعنی بحران کرونا و بحران ماهوی ترسیم، تحولات رخ داده مورد تحلیل و معماری نظام گذار با مقایسهای بین معماری نظام کنونی و معماری نظام برتر در حال تحقق در آینده، تبیین شود.
کتاب «گذار در بحران» به همه ابعاد تحول تعلیم و تربیت و معماری نظام تربیت آینده نمیپردازد؛ و فقط ابعادی از آن را که در این مرحله گذار به صورت عینی در حال وقوع است و مسائل راهبردی در این گذار، تبیین میکند. همچنین سازوکارهای عملیاتی برای تحقق این معماری گذار، مورد اشاره مختصر قرار میگیرد.
تلاش بر آن بوده که مباحث این کتاب در عین ترسیم کردن این دوران گذرا، به گونهای تبیین و طرح گردد، که در آینده نیز با تکمیل گامهای بعدی، به عنوان بخشی کاربردی از منظومه نهائی معماری نظام تعلیم و تربیت، سالها اعتبار داشته و مورد رجوع قرار گیرد.