وبینار چهارم تحول نهادی: اقدامات عملیاتی در نقاط گلوگاهی تحول نهادی نظام تعلیم و تربیت


سلسله وبینارهای “تحلیل معماری تحول نهادی نظام تعلیم و تربیت” و برنامه پیشنهادی دولت سیزدهم – جلسه چهارم: اقدامات عملیاتی در نقاط گلوگاهی تحول نهادی نظام تعلیم و تربیت، 1400/5/26

تحول نظام تعلیم و تربیت، در صورتی به صورت مطلوب و موفق انجام می شود، که اولا به صورت نهادینه شده در بافت جامعه رخ دهد، و جامعه و حاکمیت، توما به صورت تمام قد پای این تحول بایستند.  ثانیا در تبیین و اجرای این تحول، بر نقاط گلوگاهی که اثرات چندجانبه و تشدید کننده‌ای را بر نقاط دیگر این نظام دارد، متمرکز شده، و بیشترین انرژی را بر این نقاط صرف کنیم، تا بیشترین پیامدهای مطلوب را بدست آوریم.

در سلسله نشستهائی که توسط پنجره تربیت فارس برگزار می شود، با حضور و گفتگوی صاحبنظران برجسته این حوزه، به تحلیل این عوامل پرداخته، و برنامه پیشنهادی به دولت سیزدهم در حوزه نظام تعلیم و تربیت را مبتنی بر آن، تبیین می کنیم. ان شاء الله.

در جلسه اول تا سوم، در تبیین چکیده این موضوع، به شناخت مولفه های گلوگاهی، و ارتباط آنها با هم در یک زنجیره علت و معلولی، و پس از آن محورهای تحول در چهارلایه پرداخته شد. پس از آن به تبیین اقداماتی که به صورت عملیاتی می تواند تحقق این محورها و حرکت زنجیره‌ای علت و معلولی را تمهید کند، در 5 نقطه شناسائی شده محوری تحول در جلسه سوم پرداختیم.

 در جلسه چهارم که سه شنبه، 26 مرداد 1400 ؛ ساعت 17 الی 19 برگزار شد، اقدامات عملیاتی در نقاط گلوگاهی تحول نهادی نظام تعلیم و تربیت مورد بحث قرار گرفت.

اشاره ای به برخی از مباحثی که در جلسه چهارم توسط صاحبنظران مطرح شد:

* آقای دکتر آزین

اقدامات درستی است. اما پاشنه آشیل این مدل، مربی است. مربی ای که بتواند از پس این مدل بر بیاید. وگرنه معلم دچار سردرگمی و خسته می شود. چون مدل واگرا است. مربی باید بتواند اشراف علمی خوبی داشته باشد و کارآگاه گجت باشد، و بتواند حداقل این توانمندیها را کسب کند.

اگر تفکیکی بین مقطع ابتدائی و متوسطه انجام دهیم مسئله ساده تر می شود. در ابتدائی دشواری واگرائی کمتری داریم و معلم می تواند راحت تر به مسائل واگرا پاسخ بدهد. و بعد در متوسطه دوم که نیاز به تسلط بیشتری در واگرائی هست، برویم به رویکرد حل مسئله و اساتیدی که برای اجرای پروژه درگیر می شوند. آنجا کسانی که بتوانند یک کار پروژه محور و استاد محور انجام دهند، به کمک گرفته می شوند. تعداد کمتری از معلمان، در اینجا احتیاج به کار پیچیده پیدا می کنند، و می توانیم از ظرفیتهای بیرونی نظیر دانشگاهها و صنایع استفاده کنیم. بعد مسئله مدرک به صورت خرده مدرک می تواند مطرح شود،که حتی استاد خارج از سیستم رسمی نیز می تواند در صدور آن مشارکت داشته باشد.

* آقای دکتر حسنی

به نظر کمی ساده انگاری در مباحث وجود دارد. که ما با چه ساختار صلب و مقاومی روبرو هستیم. سال 1310 آقای دکتر عیسی خان صدیق که از مدیران آموزشی در آن دوره بوده، رساله دکتری خود را دفاع می کند. آن رساله اخیرا ترجمه و منتشر شده است. مباحثی نظیر حافظه مداری و صلب بودن نظام به این مسئله اشاره شده است. سالها تلاش کردند از حافظه مداری سعی کردند دور شوند، ولی نتوانستند. ولی با یک بخشنامه نمی توان این اتفاق بیافتد.

در سند برنامه درسی، 6 سطح آزاد سازی مطرح شده است. در یک مرحله به معلم اجازه دهیم که سر کلاس از روش خودش، کتاب درسی استفاده کند، در مرحله بعد معلم بتواند از کیسهای مختلف سبکهای آموزشی استفاده کند، در مرحله بعدی بتواند در مرحله نیمه تجویزی در لایه تجویزی همه در بخش انتخابی بتواند یکی را انتخاب کند، در مرحله بعدی بتواند در مرحله آخر کل برنامه را آزاد می گذاریم.

کتاب درسی با کتاب درسی فرق می کند. کتاب درس تفکر را دیده اید؟

ما علیرغم آزاد سازی که در این درس کردیم، ولی معلمان نیامدند و کار خلاقانه ارائه نکردند.

* خانم دکتر برادران

امید خیلی مهم است. و اینکه از تجربه های خوب و لذت بخش استفاده کنیم. بر خلاف این نظر ما تا الان عزم تغییر نداشته‌ایم. باید این تمرکز شکسته شود.

در این فرایند ظرفیت سازی می تواند کمک کند. اگر اعتقاد داریم که جامعه ما می تواند ظرفیتهای دیگری را وارد این نظام کنیم. حتی کانون پرورش فکری داخل چارت وزارت است، اما دارد مسیر خودش را می رود. درس تفکر که آقای دکتر حسنی فرمودند، در آنجا بهتر اتفاق می افتد. چرا بسیاری از بچه ها از آن کانون لذت می برند، اما از مدرسه واهمه دارند؟

چرا بازوی انجمن اولیاء و مربیان ایفای نقش نکرده است؟ چرا محله وارد این کار نشده است؟ این تعامل را کجا می بینیم؟ اگر محیط پویا شود، مقدمه اش این تمرکز زدائی است.

آموزش عالی می گوید رها باش، ولی آئین نامه ارتقاء را که نگاه می کنی دقیقا می بینی که کاملا متمرکز مسئله را می بیند. و البته توانمند سازی در کنار این آزاد سازی باید اتفاق بیافتد. این حس ناامیدی که نمی توانیم تمرکز زدائی کنیم خیلی مخرب است. و اگر این تعامل شکل بگیرد، و اکو سیستم تغییر کند، امکان تحول محقق می شود.

* آقای دکتر حسنی

من نا امید کننده حرف نمی زنم. آقای مهندس مجیدی گفتند که به صورت تاریخی مسئله را دیده و الان نظام صنعتی است. ولی مسئله پیچیده تر از این است و ابعاد دیگری دارد.

در دوره های قاجار، شکل گیری مدارس به همین صورت آزاد بود. هر مدرسه ای برای خودش کتاب خودش را داشت. آن دوره، دوره معرفت بخشی بود برای اینکه از جهل به معرفت برسند برای همین اسمش را گذاشتند وزارت معارف. در دولت پهلوی به این رسیدند که یک قدرت مرکزی نیاز است. یکی از کارکردهای رضاخان، یک ارتش مرکزی بود. قبل از آن ایالات ممالک محروسه ایران بود. و می خواست از آموزش و پرورش هم کمک بگیرد که ازآشفته بازار دوره قاجار بیرون بیاید. و بعد کتاب درسی را متمرکز کرد و سازمان یکپارچه ای کرد. و بعد که انقلاب شد، از این خاصیت بیشتر استفاده کرد. الان دغدغه حاکمیت بیشتر کنترل است. چرا فکر می کنید آموزش و پرورش تاکیدش روی این است که کتاب درسی و برنامه متمرکز باشد؟ الان حاکمیت دنبال کنترل و دنبال ایده آلیزه کردن است. فکر می کنند که مدرسه مرکز چاپ اسکناس است، که برگه های سفید را یک مهر بزند و به یک اسکناس 100 هزارتومانی تبدیل کند.

یک کارکرد مهم مدرسه، ملت سازی است. اتفاقا قبل از انقلاب خیلی این موضوع جدی تر و مورد توجه بیشتری بود. در ایده آلیزه شدن، حتی قبل از انقلاب شاه در اغلب جلسات شورای عالی آموزش و پرورش شرکت می کرد، اما یک رئیس جمهور در جلسات شورا شرکت نکرد.

* آقای بیات

تصور من از آن بحث تمرکز این است که حاکمیت چیز دیگری را می خواهد و مردم چیز دیگری می خواهند. اما الان در انقلاب یک نگاه متمرکز، اصلا زیر سوال رفت که مردم چه می خواهند. گاهی ترس ما از بازکردن تمرکز به دلیل ترسی است که از قبل مانده است. عدم تمرکز گاهی اوقات به قوی تر شدن ساخت ملی کمک می کند. مثال مسئله آموزش کشاورزی و کشتهای مختلف در مناطق مختلف را مد نظر قرار دهید. الان ما در نظام آموزشی انگار می خواهیم به همه افراد در همه مناطق یک آموزش را بدهیم و یک برنامه کشت را برای همه مناطق و اقلیمهای مختلف تجویز کنیم.

ضمن آنکه نقدی به طراحی آقای مجیدی دارم، اینکه بحث عدالت آموزشی در آن می لنگد. این کسی که می آید از این فضای باز استفاده می کند، قاعدتا از آدمهای برخوردار است. برای مناطق محروم ما که اتفاقا انقلاب اسلامی برای آنها آمد، راهکاری نداریم. این باز کردن برای کسی می تواند خوب باشد که همین الان تواناتر است. یک سرباز معلم در منطقه محروم چطور کار می کند؟

مثلا این کرونا باعث شد که معلمان خوب از طریق تلویزیون  دانش آموز لب مرز آموزشهای حرفه ای خوب ارائه کنند. در بحث رشته های کار و دانش، ما در مدرسه چون کتاب تولید نکردیم و بر عهده خود معلمان گذاشتیم، معلمان باز رفتند سراغ کتابهای فنی و حرفه ای. این به دلیل قالب بندی آنها در رویکرد متمرکز است.

* مباحث و پاسخهای مطرح شده  اردوان مجیدی در جلسه، به همراه متن کامل صحبت صاحبنظران، به صورت مبسوط در یادداشت دیگر و نیز در صفحه وبینار منتشر می شود. همچنین فیلم جلسه قبل از طریق لینک صفحه وبینار قابل مشاهده است.   

در چند جلسه آتی ان شاء الله به گامهای عملیاتی می پردازیم، تا به صورت ملموس مشخص شود که اولا تحول در نظام تعلیم و تربیت امکان پذیر و عملی است. چرا که اغلب با توجه به شدت صلب بودن نظام کنونی، با دیدی نا امیدانه، تحول را امکان ناپذیر و تخیلی می‌دانند، و به همین دلیل طی دهه های گذشته، راهکارها معمولا در حد اقدامات مقطعی، محدود و کوتاه مدت ارائه شده، که در نهایت در مسیر تحول راه به جائی نبرده است. ثانیا در این تبیین عملیاتی، تلاش بر آن است که تجسمی عینی و ملموس از اقداماتی که می تواند زنجیره تحول را آغاز کند، پیدا کنیم.

ان شاء الله در جلسات پس از آن، به تدریج به سیر از ابتدای مسیر تحلیل خواهیم پرداخت، و ابعاد فلسفه و رویکرد را مورد بحث قرار خواهیم داد.




دریافت فایل صوتی وبینار چهارم


این مطلب را نیز مطالعه کنید :  نقشه آموزشی خانواده ها

آثارپروژه‌های پژوهشیپروژه‌های معماری نظام تعلیم و تربیت و برنامه درسیچالش ها، ميزگردها و مصاحبه هافعالیت‌ها و پروژه‌هامقالات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *