یکی از مؤلّفهها و ارکان اصلی مدرسهی حکمت، مدرسهی فرهنگ است. در مدرسهی فرهنگ باید سازوکارهایی را فراهم بکنیم، برای اینکه فرهنگ بچّهها را تغییر بدهیم و تغییر دادن این فرهنگ مستلزم لوازم و شرایطی است و فقط گفتن، فرهنگ را تغییر نمیدهد. مثلاً اگر فرض بکنیم که یک شخصی در مورد فرهنگ کار مشکل دارد و به انجام کار خود مقیّد نیست، ما نمیتوانیم بیاییم یک جلسه یا کلاس بگذاریم و برای او توضیح بدهیم که شما باید فرهنگ کار داشته باشید. فرهنگ کار، زمانی تغییر میکند که شخص به طور عملی درگیر یک محیط کاری باشد که فرهنگ کار بالایی در آن محیط قرار دارد، انتظارات مناسبی در آن محیط کار از او وجود دارد و اگر این شخص عملکرد نامناسبی در آن محیط داشته باشد، قطعاً محیط نسبت به او واکنش منفی نشان میدهد و به همین دلیل شخص به تدریج بافت آن محلّ کار و آن شرایط کاری و آن فرهنگ را در خود میگیرد. پس ما اگر میخواهیم فرهنگها را تغییر بدهیم، باید وارد میدان عمل بشویم.
تمام مؤلّفههای فرهنگ و تمام حوزهها و زمینههای فرهنگی، شکلگیری آنها در عمل است. هیچ زمینهای وجود ندارد که ما فقط راجع به آن صحبت بکنیم و بتوانیم فرهنگ را منتقل بکنیم.
نکتهی خاصّ دیگر این است که عمل غیر مستقیم دارای اثر بیشتری است، یعنی اگر اینکه ما به شاگردان بگوییم: بچّهها میخواهیم فرهنگ کار ما درست بشود، خوب حالا بیاییم این کار را اینطور انجام بدهیم. چیزی که در ذهن شاگرد میماند، رفتار خودآگاهانهای است برای اینکه کار را به شکل درست انجام بدهد. در صورتیکه در فرهنگ، رفتارها به شکل ناخودآگاه شکل می گیرد. یعنی آن چیزی که به شکل ناخودآگاه اتّفاق میافتد و ما راجع به آن فکر هم نمیکنیم، عمل میکنیم، تا آن موقع میتوانیم بگوییم فرهنگ شکل گرفته است و برای شکل گرفتن مؤلّفههای فرهنگ به شکل ناخودآگاه، باید فضایی را فراهم بکنیم که شاگرد راجع به آن چیزی که دارد یاد میگیرد، خیلی صحبت نکند یا ما در مورد آن موضوع صحبت نکنیم، بلکه عمل بکنیم. در حین عمل خود شاگرد به طور ناخودآگاه متوجّه میشود که باید اینگونه عمل بکند.
و این عمل ما باید طولانی مدّت اتّفاق بیفتد، باید تداوم داشته باشد، نباید قطع بشود، نباید رها بشود. فرهنگ چیزی نیست که با یک روز، دو روز، پنج روز یا شش ماه عمل کردن شکل گیرد. سالها زمان لازم دارد تا فرهنگ شکل بگیرد. پس ما در مورد فرهنگ هر کاری را که میخواهیم بکنیم، باید به شکل غیر مستقیم با عمل و به شکل مداوم و لاینقطع اتّفاق بیفتد و صبر و بردباری داشته باشیم تا اثر بکند و نتیجهبخش بشود.
در سیستم مدرسه حکمت در بحث اهداف عمومی، بخش بسته های فرهنگ به عنوان یک عنصر سیستمی خیلی مهم قرار دارد. در مورد اینکه چگونه سازوکار آموزش و ارتقای فرهنگ در مدرسه جاری بشود و کجاهای مدرسه چه فرهنگی را دارد منتقل میکند، مدل و نموداری باید وجود داشته باشد که براساس آن نمودار تشخیص بدهیم که اگر مثلا بچّهها دارند ظرف میشویند، ظرف شستن کدام یک از این خصوصیات فرهنگ را ارتقا میدهد.
به عبارت دیگر هر جایی، هر رویهی سیستمی در هر حوزهای تعریف میشود، اثرگذاری فرهنگی آن و اثر گذاری روی مؤلّفههای فرهنگی آن باید روشن باشد. یعنی ما باید بدانیم اگر بچّهها باغبانی میکنند، مراسم صبحگاه اجرا میکنند، کسب و کار به راه میاندازند و اجرا میکنند، یا ادارهی مدرسه را به عهده میگیرند و الی آخر، هر کدام از این کارهایی را که انجام میدهند چه اثرهایی در کجاهای فرهنگ، در کدام بستهها، در کدام مؤلّفهها میتواند داشته باشد و باید داشته باشد و ادارهکنندگان به این موضوع دقّت داشته باشند و با نوع برخوردی که در انجام فعالیتها با شاگردان دارند، به شکل گیری این فرهنگ ها کمک کنند و نه اینکه باعث از بین رفتن آنها شوند.
فرهنگ تقيد به كار، مراقبه و خود سنجي، احترام به بزرگترها، دعا، مشاركت در فعاليتهاي اجتماعي، مسواك زدن، بهداشت فردي، يادداشت برداري و گزارش نويسي، بيتكلف و ساده بودن، نماز جماعت اول وقت، كمك به همديگر در انجام كارها، خواندن قرآن، استفاده مناسب از ابزارها، نگهداري لوازم و تجهيزات فردي و عمومي، از مهمترين مولفههاي فرهنگ محسوب ميشوند؛ كه سازوكارهاي مشخصي در برنامه درسي مدرسه براي ارتقاء آنها پيش بيني شده است.
ضمنا سنجش و ارزيابي آموختههاي شاگرد در حوزه فرهنگ و شخصيت، به صورت غير مستقيم انجام شده و شاگردان مورد امتحان رسمي قرار نمي گيرند و بازخورد فوري در قبال رفتارشان به آنها داده نمي شود. در مورد بروز پيدا كردن آموخته هاي آنان نيز به آنها فرصت داده مي شود و انتظار يادگيري فوري از آنها نميرود.