شخصیت فراموش شده


اردوان مجیدی، خبرگزاری فارس، 5 بهمن 1403

تصویری که ما از مدارس و مربیان خوب در تاریخ گذشته داریم، که افراد برجسته ای را تربیت کرده اند، بیش از انتقال دانش و مهارت، شکل دادن شخصیت آنها و تربیت شاگردان، با منش و شخصیت مناسب بوده است. این انتظار به جائی است که فرزند ما در مدرسه، شخصی با اعتماد به نفس، جدی، با پشتکار، خلاق، جستجوگر، صادق و نیز با دیگر مشخصه‌های شخصیتی مطلوب، پرورش پیدا کند. بسیاری از این مولفه‌های شخصیتی، از پیش در وجود انسان پیش بینی و محقق شده است، و شکل نامطلوب آن بعدا بواسطه تربیت ناصحیح و شرایط محیطی نامطلوب بروز می‌کند.

اشاره

در سلسله یادداشتهائی، به ریشه یابی و کالبد شکافی مشکلات ماهوی نظام تعلیم و تربیت و ارائه راه حلهای ممکن پرداخته بودیم. این شانزدهمین بخش از این یادداشتها است.
از پیش فرضهائی صحبت کردیم، که نظام تعلیم و تربیت به غلط آنها را لایتغیر فرض کرده، بر آنها پافشاری می‌کند، و حاضر به تغییر آنها نیست. در حالی که تحول واقعی نظام تعلیم و تربیت، با تغییر این پیش فرضها محقق می‌شود. در یادداشتهای دهم تا پانزدهم، به عنوان یکی از این پیش فرضها، از این گفتیم که نظام آموزشی تصور می کند ماموریتش فقط آموزش دانش، آنهم علوم پایه است. این پیش فرض را از چهار منظر مختلف بررسی می کردیم.
در یادداشتهای قبلی از منظر اول، دوم و سوم یعنی اهداف دانشی، اهداف مهارتی و اهداف فرهنگ به موضوع ‌پرداخته بودیم. در ادامه بحث را در منظر چهارم یعنی اهداف شکل گیری شخصیت دنبال می‌کنیم.

انتظار فراموش شده

انتظاری که ما از مدرسه داریم چیست؟ دیدیم که بیش از آنکه مدارس خود را موظف به انتقال دانش به شاگردان بدانند، ماموریت مهمتری بر عهده دارند. بیش از آن لازم است فرزندمان در مدرسه مهارت را کسب کرده، و فرهنگ مطلوب برای حضور و ایفای نقش موثر در جامعه را کسب کند. اما این هم کافی نیست. شکل گیری شخصیت و منش شخصی مناسب در او دارای اهمیت زیادی است.
فکر می‌کنم این انتظار به جائی است که فرزند ما در مدرسه، شخصی با اعتماد به نفس، جدی، با پشتکار، خلاق، جستجوگر، صادق و نیز با دیگر مشخصه‌های شخصیتی مطلوب، پرورش پیدا کند. تصویری که ما از مدارس و مربیان خوب در تاریخ گذشته داریم، که افراد برجسته ای را تربیت کرده اند، بیش از انتقال دانش و مهارت، شکل دادن شخصیت آنها و تربیت شاگردان، با منش و شخصیت مناسب بوده است.
اول اجازه دهید تا مشخص کنیم منظورمان از شخصیت چیست؟ ماهیت شخصیت چگونه است؟ و پس از آن مشخص کنیم که شخصیت چگونه شکل می‌گیرد؟ بعد از آن می‌توانیم در مورد این قضاوت کنیم که آیا مدارس کنونی تلاش خوبی برای شکل گیری شخصیت مطلوب شاگردان دارند؟ و برای شکل گیری شخصیت شاگردان به صورت مطلوب، چه گونه تلاشی در مدارس مورد انتظار است؟

شخصیت

پدیده ”شخصیت“ میدان کشمکش دیدگاهها مختلف است؛ که شاید مطرح کردن آنها، کمک زیادی به هدف اصلی ما نکند. بدون اینکه وارد جدال مفهومی‌ وسیعی بشویم که در تعریف شخصیت وجود دارد، و بدون اینکه بخواهیم شخصیت را به صورت علمی و با در نظر گرفتن تمام ابعاد آن تعریف کنیم، منظور ما از شخصیت اینگونه است:
الگوهای تثبیت شده در رفتارهای شخص، که تا حدی منش و مشی عملکرد او را مشخص کرده، و به او ویژگیهای منحصر به فردی می‌دهد“.
یک نفر گوشه گیر و فرد دیگر خونگرم و اجتماعی است. فردی تنبل و تن پرور، و فرد دیگری فعال و پر جنب و جوش است. شخصی منظم است و شخص دیگری شلخته و بی نظم. فردی مودب است و فرد دیگر بی ادب. اینها منش یک فرد هستند که در مجموع، شخصیت او را مشخص می‌کنند.
تعاریف مختلف از هر زاویه ای که می‌خواهند، به این پدیده نگاه کنند؛ مسئله اصلی این است که ما با انسانی مواجهیم که در تعامل دراز مدت با او، رفتارهای تثبیت شده ای از او بروز می‌کند، که با توجه به برداشت عمومی از این رفتارهای تثبیت شده، بروز رفتارهای مشابه در شرایط مشابه دیگر هم از او مورد انتظار و پیش بینی است. اگر تا الان در شرایط محیط کار از او شلختگی و بی نظمی را دیده‌ایم، پیش بینی می‌کنیم که در شرایط مشابه دیگر نیز چنین رفتاری از او مشاهده شود. اگر رفتارهای او نشان از صداقت او دارد، پیش بینی می‌کنیم که در آینده هم صادقانه عمل کند.
البته همیشه این پیش بینی‌ها درست نیستند، چون ممکن است رفتاری که از او سر می‌زند، از روی شخصیت او نبوده باشد، و برای مدتی نقش بازی کرده و مثلا رفتار صادقانه را به صورت تصنعی، و خارج از منش نهادینه شده درونی خود، نشان داده است. اما اگر صداقت در شاکله شخصیت او نهادینه شده باشد، تقریبا همیشه این رفتار را از او خواهید دید.
دقت کنید که بحث ما بر سر پیش بینی و درست درآمدن یا در نیامدن پیش بینی، یا رفتارهای تصنعی و غیر تصنعی نیست. مسئله اصلی ما شکل گیری شخصیت است. و مبتنی بر این مسئله اصلی، می‌خواهیم تلاش کنیم که در مدرسه، شخصیت بچه‌ها درست شکل بگیرد. البته به مقوله رفتارهای تصنعی نیز در ادامه بحث اشاره می‌کنیم.

رفتارهای نهادینه شده

شخصیت هم مانند فرهنگ (که در یادداشت چهاردهم و پانزدهم به آن پرداختیم)، یک حافظه و انباشتگر رفتار، منتهی به صورت فردی آن، و در قالب قاعده رفتاری است. انسان، به عنوان یک قاعده، در حافظه خود ثبت می‌کند که باید صادقانه رفتار کند، و رفتار صادقانه در وجود او نهادینه می‌شود. حیا در حافظه جان انسان ذخیره می‌شود، و انسان در تعامل با دیگران با حیا رفتار می‌کند. پشتکار در یک فرد نهادینه شده، و او طبق یک قاعده نانوشته، ناگفته، و حتی ناخودآگاه، در رفتارهایش با پشتکار عمل می‌کند.
شخصیت یک انسان از مولفه‌های مختلفی که ابعاد مختلف شخصیت او را می‌سازند، تشکیل می‌شود. اعتماد به نفس، پشتکار، جدیت، صبر و بردباری، کرامت، حیا، صداقت، نظم، ادب، برخورد خوش، شجاعت و قانونمداری، نمونه‌هائی از این مولفه‌ها هستند، که در کنار هم شخصیت او را می‌سازند. مثلا ممکن است فردی جدی، کریم، خلاق، منظم باشد، ولی ادب نداشته باشد، و خوش برخورد، قانونمدار و صادق نباشد. شخص دیگری ممکن است صادق و مودب باشد، ولی پشتکار و اعتماد به نفس نداشته باشد. اینها تفاوتهای شخصیتی بین افراد را می‌سازد.
اینها شاکله فرد را تشکیل می‌دهند. شاکله انسان به مرور زمان و پس از تولد شکل می‌گیرد. بر خلاف فطرت که در وجود انسان از هنگام خلق نهادینه شده، و تغییری در آن رخ نمی‌دهد، شاکله امکان تغییر و تحول تدریجی را دارد. فِطْرَه اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ[1] البته شخصیت یا شاکله، به کندی تشکیل می‌شود، تثبیت می‌شود، و به سختی تغییر می‌کند. کُلٌّ یعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ[2].

مولفه‌های سازنده

خوب است برای اینکه فهم مشترک بهتری در مورد آنچه ما در عمل در برنامه درسی مدرسه مطلوب، از پرورش شخصیت می‌شناسیم، نمونه‌هائی از مولفه‌های شخصیت برای ارتقاء را مرور کنیم. این مولفه‌ها هستند که شخصیت یک فرد را تشکیل می‌دهند. هر نمونه می‌تواند دارای حالات افراطی، متعادل و تفریطی باشد، که در سه عبارت، بترتیب در پرانتز نوشته شده است؛ مواردی که حالت افراطی یا تفریطی برای آن چندان قابل تصور نیست، فقط دو حالت ذکر شده است. مواردی نظیر :
روداري و خجولي (پر رو، رودار، خجالتي)،
اطاعت (رام – گوسفندوار، مطيع حق و تعليمات صحيح، سركش)،
صبر و بردباري (بی‌خیال، صبور، عجول)،
خونسردي (بي‌خيال، خونسرد و آرام، مضطرب و دستپاچه)،
جديت (خشک، جدي، سرسری)،
نظم (منظم وسواسي، منظم، شلخته)،
دقت (وسواس در دقت، دقيق، بي دقت)،
وقت شناسي (تقيد افراطي به نظم زماني، مقيد به نظم زماني، بي توجه به وقت)،
پشتكار (سماجت در انجام كار به هر قيمتي، گرفتن پشت كار تا اتمام كار، رها كردن كارها)،
اعتماد به نفس و با اراده (من مي توانم هر کاری را حتي كار احمقانه و بدون فكر انجام دهم، مي توانم با فكر و عاقلانه اين كار را انجام دهم،‌ من نمي توانم)،
شجاعت و شهامت (متهور و جسور و بي‌كله! ، شجاع و با شهامت، ترسو)،
عزت نفس (مغرور، عزيز، ذليل)،
تشريك مساعي (تک‌رو، همكار و هميار، منفعل و منتظر دیگران)،
مسئوليت پذيري (فضول، مسئول، بي‌مسئوليت)،
قانونمداري و رعايت مقررات (خشک مقرراتي، قانونمدار، بي‌قانون)،
امانت داري (وسواس در امانت داري، امين، غير امين)،
محاسبه گر (حساس و وسواسی، محاسبه گر، بي حساب و كتاب)،
ادب (خشک، مودب، بي ادب)،
كنترل غضب و كظم غيض (بي‌خيال، كاظم، عصبي)،
متانت و وقار (خشك و رسمي، متين و موقر، سبك و جلف)،
حيا و عفت (خجول و ناتوان از فعاليت، با حيا و عفيف، بي حيا و بي شرم)،
جهاد (مجاهد، مخلف و نشسته)،
ايثار و فداكاري (دادن چراغ خانه، فداكار و ايثارگر، خودخواه)،
كرامت (كريم، لئیم)،
رازداري (رازدار، دهن لق)،
نيكوكاري (نيكوكار، بدكار و مردم آزار)،
قناعت (بسنده كردن به خير كم از تنبلی، قانع، حريص)،
صداقت (ساده، صادق، كذاب)،
پاكيزگي (وسواسي، پاكيزه، هپلي)،
حفاظت از لوازم (وسواسي در استفاده از لوازم، استفاده صحيح از لوازم، شلخته در استفاده از لوازم)،
آراستگي ظاهر (فكلي، آراسته، شلخته)،
تدبر و تعمق (فرومانده در فکر، فكور، سطحي نگر)،
خلاقيت (خلاق مفرط، خلاق، بي خلاقيت)،
قدرت برنامه ريزي (برنامه ريز دست و پا گير، با برنامه، بي برنامه)،
معاشرت (پر معاشرت، معاشرتي و خونگرم و اجتماعي، مردم گريز و گوشه گير و منزوي)،
شادابي (شنگول و شيدا، سرزنده و شاداب، خموده و افسرده)،
خوشبيني (ساده لوح، خوشبين، بد‌بين).
• و …
اینها نمونه‌هائی از ابعاد شخصیتی یک انسان هستند.

به سوی کمال

مطلوب آن است که همه مولفه‌های شخصیتی انسان در حالت متعال قرار بگیرد. فردی را تصور کنید که تمام مولفه‌های نمونه فوق را در حال متعادل داشته باشد. انسان کامل و سیره نبوی صلی الله علیه و آله، ترسیم کننده حد اعلای تحقق چنین شخصیتی است. و این کار غیر ممکن نیست.
نه تنها غیر ممکن نیست، بلکه در واقع این الگوی بزرگ و به نظر برخی دور از دسترس، با رفتارهای کوچک، ساده و قابل انجام توسط همگان، قابل تحقق است. اسوه انسانیت بلند است، اما دور از دسترس نیست؛ همگان می‌توانند به وجوهی از آن دست پیدا کنند. هر چند جمع همه آنها در یک فرد، نیاز به عنایت الهی دارد.
اگر حرکت به این سمت و دسترسی به آن و تاسی از این سیره غیر ممکن بود، قرآن کریم ما را به اینکار امر نمی‌کرد، و رسول خدا را اسوه حسنه برای ما قرار نمی‌داد؛ لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ یرْجُو اللَّهَ وَالْیوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِیرًا[3]. و ماموریت و تلاش مدرسه برای نزدیک کردن شاگردان به چنین شخصیتی است.
فطرت انسان آینه ای برای سنجش مطلوبیت شخصیت یا شاکله است. فطرت از سوئی سیره نبی اکرم صلی الله علیه و آله را در درون انسان بازنمائی کرده، و نشان می‌دهد که ترسیمی از انسان کامل در جوهره تک تک ما وجود دارد. تعلیم اسماء الهی به همه نسل انسان به گونه ای انجام شده، که دستیابی به کمال در تحقق این مولفه‌ها، ممکن و میسر است.
در واقع مولفه‌های شخصیت از تجلی اسماء الهی در وجود انسان شکل می‌گیرد. تعلیم اسماء الهی به انسان، به منزله ایجاد ظرف شکل گیری خصوصیاتی چون کرامت، رحمت، جود، تدبر، صبر، شکر، جود و عزت در او است، که شکل گیری شخصیت او بواسطه شکل دادن این خصوصیات واقع می‌شود. و اینها فطرت انسان را که بر فطرت الهی قرار گرفته تشکیل می‌دهند؛ فِطْرَه اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ[4].
در صورتی که شاکله انسان مطابق فطرت او قرار گیرد، انسان در تعادل و تعالی حداکثر خود قرار گرفته و بهترین شرایط رشد او فراهم می‌شود. اما در صورتی که مولفه‌هائی از شاکله با فطرت تطابق نداشته باشد، عدم تعادل و تناسب در رفتارهای انسان به وضوح خودنمائی می‌کند.
در واقع بسیاری از این مولفه‌های شخصیتی، از پیش در وجود انسان پیش بینی و محقق شده است، و شکل نامطلوب آن بعدا بواسطه تربیت ناصحیح و شرایط محیطی نامطلوب بروز می‌کند؛ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا[5]. صداقت در بطن وجود آدمیزاد قرار دارد. اگر او را از کودکی در محیط سالمی رها کرده، و با او تعامل سالمی داشته باشیم، همیشه بصورت پیش فرض رفتار او صادقانه خواهد بود. بواسطه سوء تعامل و برخورد با او، به او یاد می‌دهیم که دروغ بگوید.
حیا در همه انسانها به صورت پیش فرض وجود دارد. با دریدن پرده حیا توسط اطرافیان او در موارد متعدد، حیای او از بین می‌رود. همه کودکان از ابتدا کرامت، عزت نفس و اعتماد به نفس دارند، و بتدریج با برخورد بد اطرافیان، کرامت، عزت نفس و اعتماد به نفس آنها مخدوش می‌شود. این مولفه‌ها بر طبق فطرت الهی در ما قرار گرفته است، اما با دسیسه[6]، آنها را زیر عوارض رفتارها و محیط خود مدفون می‌کنیم.
در واقع اگر هم مدرسه و مربی قرار است حیا، صداقت، کرامت یا عزت نفس را در شاگردانی که این مولفه‌های شخصیتی آنها مخدوش شده، تقویت کنند، در واقع این اقدام، ترمیم بافتی است که از قبل بوده، و بواسطه سوء محیط از بین رفته، و دوباره باید درمان و ترمیم شود. همانطور که در اغلب موارد بدن ما دستگاه گوارش، قلب و جوارح سالمی دارد، که بواسطه سوء تغذیه و سوء رفتار ما، آسیب دیده، و پزشکان در پی درمان، بصورت ترمیم خرابی‌ها، و بازگردان حتی الامکان بخشی از آنچه که از قبل بوده، هستند. تزکیه، پاک کردن نامطلوبیهای عارض شده، و کنار زدن دسیسه‌هائی است که فطرت ما را پنهان کرده، و جلوی بروز آن را گرفته است؛ قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا[7].

*****

حال باید دید آیا مدرسه می‌تواند عملا این مولفه‌ها را تغییر دهد؟ چگونه چنین اتفاقی در عمل می‌افتد؟ این چیزی است که در یادداشتهای بعدی در مورد آن صحبت می‌کنیم. ان شاء الله.
الحمد لله رب العالمین.

پی نوشت

[1] – سوره مبارکه روم، 30.
[2] – سوره مبارکه اسراء، 84.
[3] – سوره مبارکه احزاب، 21.
[4] – سوره مبارکه روم، 30.
[5] – سوره مبارکه شمس، 8.
[6] – پنهان کردن چیزی. یدُسُّهُ فِی التُّرَابِ (سوره مبارکه نحل، 59).
[7] – سوره مبارکه شمس، 9و10.
این مطلب را نیز مطالعه کنید :  بررسى موردى در آينده انديشى: نگاهى به رويکرد و متدولوژى تحليل بر دوران آينده آموزش -اولين نمونه از نظام برتر

آثارپروژه طراحی معماری برنامه درسی رویکرد مدرسه ای حکمتپروژه‌های پژوهشیپروژه‌های معماری نظام تعلیم و تربیت و برنامه درسییادداشت‌ها و مقالات رسانه‌ای

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *