همانطور که قبلا اشاره شد يکي از ابعاد مدرسه حکمت، مدرسه زندگي است. بايد سازوکارهايي وجود داشته باشد تا شاگردان در اين مدرسه براي زندگي در جامعه آماده شوند. آنها ياد ميگيرند كه چگونه مسائل زندگي خود را حل كرده و روي پاي خود بايستند.
به عنوان مثال، ظرف شستن يکي از فعاليتهايي است که اين امر مهم را تمهيد مي كند. ظرف شستن مي تواند در ارتقاء مهارت هاي زندگي، ارتقاء خصوصيات فردي از جمله ايجاد تجربه همکاري و کار گروهي، جديت، پشتکار، قانونمداري، نظم، پاكيزگي، دقت، حفاظت از لوازم، سرعت، اعتماد به نفس، تلاش تحرك و جنب و جوش، مسئوليت پذيري، سادگي و بي تكلف بودن، صرفه جویي، ابعاد مختلف فرهنگ كار و ابعاد مختلف مهارتهاي كارهاي خانه و امور روزمره نقش جدي داشته باشد. با توجه به ابعاد مختلف يادگيري كه در ظرف شستن اتفاق ميافتد، ظرفشویی يكي از برنامه هاي كاملا جدي تمام پايه هاي آموزشي (از اول ابتدائي تا انتهاي دبيرستان و حتي سطوح بالاتر) است و تاكيد زيادي بر اجراي كامل و دقيق آن وجود دارد.
همه بچه های مدرسه حکمت تجربه ظرفشویی مفصلی دارند! برای همین منظور حوض ظرفشویی خاصی طراحی شده (که اتفاقا با مشارکت خود بچه ها طراحی و ساخته شده است) و هر روز یکی از کلاسها ظرفهای مدرسه را می شوید.
نکته مهم این است که ظرفشویی، نظافت کلاس و مدرسه و اینها نباید به عنوان یک کار اجباری و بیگاری توسط بچه ها تلقی شود. برخورد مربیان و کادر مدرسه باید به گونه ای باشد که بچه ها خودشان با رغبت برای انجام این کارها بیایند. بسته به عملکرد مربیان، برای اغلب بچه ها اینها فعالیتهای جالبی هستند. البته باید این را از بچه ها بپرسید! اما در مجموع بچه ها با این کارها ارتباط خوبی برقرار می کنند.
ضمن اینکه مدرسهی حکمت از این نظر که بر یاد دادن عملی آنچه باید توسط بچّهها یاد گرفته شود، تمرکز میکند، یکی از محورهای خود را مدرسهی عمل قرار داده است. ما فکر میکنیم که بچّهها آن چیزی را که یاد میگیرند، باید در عمل و در کاربرد و در جای عینی که آن موضوع مصداق دارد یاد بگیرند.
بنابراین اوّلین کاری که باید بکنیم این است که شرایط کار واقعی بچّهها را فراهم کنیم. یعنی بچّهها باید در مدرسه کار واقعی و آن چیزهایی را که در زندگی واقعی خود با آن مواجه بوده و درگیر هستند -عین آنها را- در مدرسه تجربه کنند و اگر مدرسه میخواهد یک موضوعی را آموزش دهد، حتّی الامکان سعی کند شرایط کاربرد واقعی و عینی آن موضوع را تأمین کند و بر اساس آن شرایط به تعلیم شاگرد بپردازد.
پس کارهایی که در مدرسه دارد اتّفاق میافتد، میشود از فرصت انجام دادن خود این کارها برای یاد دادن به خود بچّهها استفاده کرد. به خاطر همین این اصل را که هر کاری توسط بچّهها در مدرسه قابل انجام است، باید توسط بچّهها انجام شود را در نظر می گیریم. خیلی از کارها در مدرسه اتّفاق میافتد، مانند آشپزی، نظافت، باغبانی، برگزاری مراسم ها، برنامه ریزی، امور جاری مدرسه و نظایر آن. ما می توانیم از این فرصت ها استفاده کنیم و خود شاگردان مجری انجام این فعالیت ها باشند.
موقعی که ما میخواهیم شروع به برنامه ریزی کارهای مدرسه بکنیم، باید ببینیم که این کاری که من دارم برای انجام دادن آن برنامهریزی میکنم، آیا توسّط خود شاگردان قابل انجام است یا نیست. اگر من بخواهم دیوار را رنگ کنم آیا بچّهها میتوانند دیوار را رنگ کنند یا نمیتوانند. اگر من بخواهم یک وسیلهای را در داخل مدرسه حمل کنم، ببینیم که بچّهها میتوانند آن را حمل کنند یا نه.
بحث این نیست که ما از بچّهها بیگاری بکشیم یا بگوییم که بچّهها به جای کارگر برای ما کار کنند بلکه بحث این است که بچّهها مزه و تجربهی کار عملی را چشیده باشند و با مسائلی که یک کار عملی در مدرسه مواجه است، آنها هم مواجه شده باشند. پس حتّی الامکان تلاش ما بر این است که هر کاری را که میشود به بچّهها واگذار کرد، به آنها واگذار کنیم.